English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6863 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aircraft U هواپیما
aircraft U طیاره
The aircraft got off the ground . U هواپیما اززمین بلند شد
axial of an aircraft U محور هواپیما
aircraft defective U هواپیمای معیوب
aircraft defective U هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
aircraft engine U موتور هواپیما
aircraft guide U مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
aircraft handover U تعویض کنترل هواپیما
aircraft handover U تبادل کنترل هواپیما
aircraft vectoring U کنترل سمتی هواپیما
aircraft arrestment U مهارکردن هواپیما
aircraft arrestment U عملیات مهار هواپیما
unmanned aircraft U هواپیمای بدون سرنشین
ultralight aircraft U هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
tailless aircraft U هواپیمای بی دم
aircraft arresting U دستگاه مهار هواپیما
aircraft arresting U دستگاه بازدارنده هواپیما ازحرکت
aircraft alternation U اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
aircraft inspection U بازرسی هواپیما
assault aircraft U هواپیمای هجومی
anti aircraft U ضد هوایی
aircraft company U شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
aircraft vectoring U کنترل مسیر سمتی هواپیما
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
aircraft system U سیستم ساختمان هواپیما
aircraft structure U ساختمان هواپیما
aircraft specification U خصوصیات هواپیما
aircraft section U رسدهواپیمایی
aircraft section U قسمت هواپیمایی
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft rigging U تنظیم نهایی هواپیما
aircraft repair U تعمیر هواپیما
aircraft records U اسناد هواپیما
aircraft plumping U لوله کشی هواپیما
aircraft plotter U وسیله ترسیم مسیر هواپیما
aircraft plotter U وسیله ناوبر هواپیما
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
anti aircraft U پدافند هوایی
anti-aircraft U ضد هواپیما
lead aircraft U هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
large aircraft U هواپیمای بزرگ
landing aircraft U هواپیمای در حال فرود
integrated aircraft U هواپیمای یک پارچه
civil aircraft U هواپیمای غیر نظامی
clean aircraft U هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
escort aircraft U هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
aircraft carriers U carrier : syn
aircraft carriers U ناو هواپیمابر
aircraft carrier U carrier : syn
aircraft carrier U ناو هواپیمابر
light aircraft U هواپیمای سبک
marine aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی سطح اب هواپیمای قابل شناور شدن روی سطح اب
maritime aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
naval aircraft U هواپیمای ناوپایه
program aircraft U جمع کل هواپیماهای موجودیک کشور
aircraft accident U سانحه هوایی
passenger aircraft U هواپیمای مسافربری
active aircraft U هواپیمای فعال
active aircraft U هواپیمای درگیر در رزم
shipboard aircraft U هواپیمای ناو پایه
tactical aircraft U هواپیمای جنگی
one aircraft was shot down U سرنگون گردید
one aircraft was shot down U یک هواپیما
notional aircraft U هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
fixed wing aircraft U هواپیما با بال ثابت
awaiting aircraft availability U زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
lighter than air aircraft U هواپیمای سبکتر از هوا
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
anti aircraft artillery U توپخانه پدافند هوایی
rotary wing aircraft U هواپیما با بال گردنده
attack aircraft carrier U ناو هواپیمابر تهاجمی
variable geometry aircraft U هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
aircraft maintenance truck U کامیونتعمیرهوایی
anti-aircraft missile U گلولهموشکضدهوایی
anti aircraft defense U پدافند ضد هوایی
The lights of the aircraft were blinking. U چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
high tailed aircraft U هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
heavier than air aircraft U هواپیمای سنگین تر از هوا
control line aircraft U نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
anti aircraft artillery U توپخانه ضد هوایی
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
aircraft arresting hook U قلاب مهار هواپیما
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
aircraft gun laying U رادار هواپیما
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
aircraft climb corridor U دالان صعود هواپیما
aircraft control unit U قسمت کنترل هواپیما
aircraft control unit U کابین کنترل هواپیما
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aircraft arresting gear U جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
aircraft modification and control U کنترل و هدایت هواپیما
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft log book U بایگانیها هواپیما
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
h.b. battery U باتری ا
battery U که پس از قط ع کامپیوتر داده ها را برگرداند
battery U اتشبار
battery U باطری برجک توپ
battery U قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
battery U ایراد ضرب و جرح
battery U گهواره یا سکوی استقرارلوله توپ
battery U وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند
battery U که یک باتری پشتیبان دارد
battery U استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
battery U توپزن و توپگیر
c battery U باطری شبکه
battery still U دیگ تقطیر باتری
battery U اتشبار صدای طبل
battery U باتری
h.t. battery U باتری ب
b battery U باتری ب
battery U حمله با توپخانه ضرب و جرح
battery U باطری
exchange battery U باطری
ignition battery U باطری سیستم جرقه زنی
impurities in battery U ناخالصیهای باتری
firing battery U اتشبار تیر
internal battery U مقاومت داخلی باطری
battery clamp U ترمینالهای باطری
element of battery U الکترد پیل
floating battery U باتری ذخیره
field battery U اتشبارصحرائی
filament battery U باتری ا
ignition battery U باتری استارت
flashlight battery U باطری چراغ قوه
galvanic battery U دستگاه تولیدالکتریک با عمل شیمیایی
galvanic battery U پیل
gelatine battery U باتری ژلاتینی
gelatine battery U باتری خشک
gravity battery U باتری وزنی
grid battery U باطری بایاس شبکه
firing battery U اتشبار تیراندازی کننده
grid of a battery U شبکه باتری
headquarters battery U اتشبار ارکان
headquarters battery U اتشبار قرارگاه
heater battery U باتری ا
heater battery U باتری گرم کننده
heating battery U باطری فیلامان
hostile battery U اتشبار دشمن
lighting battery U باتری روشنایی
main battery U توپ اصلی ناو
test battery U مجموعه ازمون
suspect battery U اتشبار مشکوک دشمن
storage battery U باتری بارشدنی
storage battery U اکولاموتور
storage battery U انباره
storage battery U باتری انبارهای
starting battery U باتری استارت
thermal battery U باطری حرارتی
torch battery باطری قلمی
The battery is dead. باتری تمام شده است.
Please check the battery. لطفا باطری را کنترل کنید.
battery cover U پوششباطری
assault and battery U حملهی بدنی
assault and battery U ضرب و جرح
assault and battery U ضرب و شتم
voltaic battery U باتری ولتایی
traction battery U باطری وسیله نقلیه
standby battery U باتری اضطراری
stand by battery U باتری یدکی
plunge battery U باتری با الکترد شناور
overfilling of battery U سرشار کردن باتری
overdischarge of battery U تخلیه فرساینده باتری
over sulphation of battery U سولفاتی شدن مخرب
oven battery U باطری کوره
microphone battery U باطری میکروفن
mercury battery U باطری جیوهای
main battery U باطری اصلی
primery battery U باطری اولیه
lighting battery U باطری نور
solar battery U باطری افتابی
smee battery U پیل اسمی
to charge the battery U باتری را بار کردن
separate battery U اتشبار مستقل
secondary battery U باتری بارشدنی
secondary battery U پیل باتری
saluting battery U توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
The battery is dead. باتری خالی شده است.
battery lamp U چراغ قوه
battery executive U افسر اجرائیات اتشبار
solution of battery U الکترولیت باتری
battery electrolyte U الکترولیت باتری
battery electrode U الکترود باتری
discharger for battery U باتری خالی کن
battery discharger U باتری خالی کن
battery defense U پدافند دور تا دور اتشبار پدافند از اتشبار
battery current U برق باتری
battery cradle U کلاف باتری
battery copper U مس باتری
battery executive U افسرتیر اتشبار
battery filler U سرنگ باتری
battery depolarizer U واقطبنده
battery jar U فرف باتری
battery isolator U لایی باتری
battery insulator U میانگیر باتری
battery insulator U عایق باتری
Recent search history Forum search
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com